شروعی دوباره
بی تو طوفان زده دشت جنونم
|
امشب اولین شب بارونی پاییز امسال بود عجب بارونی بود واقعا دلنشین بود. ببار باران کمی آرام....که پاییز هم صدایم شد که دلتنگی و تنهایی رفیق با وفایم شد ببار باران بزن بر شیشه قلبم....بکوب این شیشه را بشکن که درد کمتری دارد اگر با دست تو باشد ببار باران که تا اوج نخفتن ها مدام باریدم از یادش ببار باران درخت و برگ خوابیدن اقاقی....یاس وحشی....کوچه ها روزهاست خشکیدن ببار باران جماعت عشق را کشتن کلاغا بوته ی سبز وفا را بی صدا خوردن ولی باران ، تو با من بی وفایی توهم تا خانه ی همسایه می باری و تا من میشوی یک ابر تو خالی نظرات شما عزیزان: |
|
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |